بعد ازاون کابوس وحشتناکی که دیشب دیدم وازخواب 

پریدم بدنم میلرزید،عمیقا دلم خواست پ میبود تا

بغلش میکردم واونم قول میداد هیچ اتفاقی نمیقته

تنها کسی که حس امنیت بهم میده درحال حاضر وهوامو

دارع اونه. 

خواب دیدم سین در بدر دنبال پیداکردن من بود،رفته بود

کردستان روگشته بود و دوتادختر رو هم بدبخت کرده بود

ودراخر اومداین سمت کشور وپیغام داد پیدات میکنم و

میگف اول دستاتوقطع میکنم تاهیچکسو جزمن بغل نکنی وچشاتم

کور میکنم تااخرین نفری که میبینی من باشم:| 

البته که ازاون مریض روانی هیچی بعیدنیست 

بعد پ منو برده بود تو سازمانشون تامواظبم باشن ،سین باهزارتا

کلک ب اونجام نفوذ کرد وچندنفری هم کمکش میکردن 

+کاش پ الان ماموریت نبود و براش خوابمو تعریف میکردمو تهش

هرهرمیخندید و ب سین فحش میداد و میگف نمیذاره اون هیچ 

غلطی بکنه


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها