امروز از پل عابر پیاده رد میشدم و باتلفن حرف میزدم، چندباری 

 دلم هری میریخت و حس میکردم زیرپام خالی میشد 

 وقتی برگشتم خونه گفتن دیروز ی نفر روی همون پل خودکشی

 کرده و طناب بسته به گردنش و خودشو پرت کرده پایین 

دردناک بود . دردناکتر ازاون اینه که واقعا چقد زندگی میتونه

 سخت بگیره بهمون تا بالاخره کم بیاریم و مرگو انتخاب کنیم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها